میگفت همه پاییز رو دوست دارن چون برگ درختا نارنجی میشه،بارون میاد،هوا خنکه به همون اندازه هم ازش بدشون میاد چون فصل حساسیت و سرماخوردگی و بادوخاکه
میگفت توهم مثل اونایی،همتون پاییز رو میکنین تو بوق و کرنا ولی اگه پاش بیفته بهارو انتخاب میکنین
گفتم ببین شاید برای بقیه پاییز همونی باشه که تو میگی ولی برای من فرق میکنه
پاییز برای من رفتن تو یه خلسه ی بزرگه ، ظهرا میخوابم و بعد از ظهر با صدای بارون بیدار میشم،یه قهوه درست میکنم فقط بخاطر اینکه تو اون هوای گرفته می چسبه
سعی میکنم با هزار زورم که شده دو تا بیت بارونی بگم و آخرشم از اینکه قشنگ نشد یا قافیه هاش جور در نیومد کلافه بشم و بی خیالش بشم
برم سراغ آهنگام و از بینشون آلبوم پاییز سال بعد رستاکو پلی کنم و بلند بلند همراهش بخونم
پاییز برای من یعنی اگه کل تابستون هوا آفتابیه ،باید کل پاییزم هوا ابری و بارونی باشه
یعنی تو ظرف میوه ها انار و خرمالو بهت چشمک بزنن و طعم گس خرمالو تو رو ببره به خاطرات پاییز سال قبل،همونجا که برگای زرد و نارنجی درختای چنار زیر پات له میشدن و تو سرخوش از صدای خرچ و خرچ برگا و قارقار کلاغ ها به راهپیماییت ادامه میدادی
خلاصه که پاییز واسه من یه دنیای دیگه ست،یه رویا تو واقعیته
دیدم همونجور که داشت قهوشو میخورد لبخند میزد،فنجونو گذاشت رو میز و گفت بازم میگم،تو با بقیشون هیچ فرقی نداری!
#کمند_نظری
#پاییز
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
نویسندگان
لینک دوستان
نظرسنجی
به نظر شما محتوای وبلاگ چطور بود؟
آمار سایت
کدهای اختصاصی